وقتی که دلم میگرد و غصه بر قلبم سنگینی میکند و محرمی نیست که بشنود اسرار دل خسته ام را ، دل خوش به آنم که تو نگفته میشنوی و چهره ی رنجورم را میبینی و آغوشت را برای تن خسته ام میگشایی و اشک را از چشمهای خیسم میزدایی... و من آرام میشوم...آرام ...آرام ، همانند کودک گریانی که در آغوش مادر آرام میشود و به خواب میرود .
خدای من! معبود من! حبیب من! « یا حبیب من لا حبیب له» ، رفیق من! « یا رفیق من لا رفیق له» من با تو نیازم به هیچ کس نیست ... پس برایم بمان... چه خوب است عشقی که ابتدا و انتهایش تو هستی...
الیس الله بکاف عبده، آیا خدا برای بنده خود کافی نیست؟
رجب فرصت مناسبی برای آشتی با خداست
التماس دعا