-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 فروردینماه سال 1393 19:21
شام شهادت حضرت معصومه بود، دلشکسته بودیم....هر کس توی هیئت یه گوشه خلوت کرده بود و داشت زار میزد... حاج محسن روضه میخوند.. یعنی میشه یه شب جمعه باشه ...فاطمیه باشه... بیایم حرمت آقا؟ صدای گریه ی بچه ها بلند تر شد.. این مال زمانی بود که از قافله کربلا جا مونده بودیم.... این صدا و این دعا روی حافظه گوشی هامون ضبط شد......
-
زائر خیالی
جمعه 25 بهمنماه سال 1392 19:47
دلم گرفته آقا از این شکسته بالی تا کی بشم براتون یه زائر خیالی برای بار سوم دلم شده هوایی تو لیست زائرتون، دارین یه جای خالی؟ نگاه بی فروغم منتظرنگاتون فقط یه گوشه چشمی آقا به این حوالی دو بار قصد کردیم بریم کربلا ، نمیدونم چه مصلحتی بود که نشد.. دوباره هوایی شدیم، دعا کنید بشه... کربلا آرزوی قلب زارمه....
-
باز هم دیر شد...
شنبه 9 آذرماه سال 1392 17:21
نیامدی آقا ... باز هم دیر شد... روز اول محرم ... زمزمه ایی روی لب داشتم... سلام آقا فدای تو دلم تنگه برای تو درمون درد ما آقا فقط یه نیم نگاه تو دوباره شد ماه عزا حسینیه ات کجاست آقا ظلمت شده خورشید من از پشت ابر بیرون بیا اگه امسال بیای آقا حسین نمیره قتلگاه عباس میره شریعه و آب می بره به خیمه ها اگه امسال بیای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1392 20:17
عید امامت و ولایت بر همه ی حیدریا مبارک این بیت شعر رو با تمام احساسم تایپ کردم. تو هم با تمام احساست بخون. تمام لذت عمرم در این است که مولایم امیرالمومنین است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــآنان که خود را به...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 19:42
امیر مومنان علی علیه السلام مواظب افکارت باش که گفتارت میشــــــود مواظب گفتارت باش که رفتارت میشـــــود مواظب رفتارت باش که کردارت میشــــــود مواظب کردارت باش که شخصیتت میشود مواظب شخصیتت باش که عاقبتت میشود...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1392 20:45
گرد و غبار صورت ماتم زده ام را پاک کردم ، رو به روی پنجره فولاد ایستادم و گفتم: دل شکسته آورده ام ....آقا می خری؟! خواستم به رسم ادب بایستم و دست بر سینه بگذارم و سلام دهم ... اما ، هق هق گریه امانم را بریده بود.. به چشمهایم نهیب زدم که به این لبهای لرزان فرصت دهد تا بگوید آنچه را می خواهد... اما .. اما از این لبها جز...
-
یا رب نظر تو برنگردد...
شنبه 15 تیرماه سال 1392 19:47
معبودم! چقدر خوب است که دست دلم را میگیری آنگاه که راه را اشتباهی می رود. من زنده ام. ..زندگی یعنی زنده باشم به محبت تو ؛ وگرنه هر زندگانی که زندگی نمی شود ... چند وقتی است که شاه راه حیات مرا چیزی مسدود کرده و نفسهایم به شماره افتاده است... بیا و احیا کن این جسم نیمه جان مرا.. محبوب من! نمی دانم کجای راه را اشتباه...
-
پناهم بده
شنبه 8 تیرماه سال 1392 16:10
سلام آقا! یادش بخیر اون روزی که با بچه های هیئت توی صحن گوهر شاد یکصدا میخوندیم : امام رضا ممنونتم که زائر حرم شدم امام رضا راهم دادی با این که میدونی بدم وای که بی تاب دلم /برای دیدنت / برای حرمت / واسه بوسیدن / جای پای مهدی باز شدم زائر تو / با یک اذن دخول/ الهی بشنوم /میون زائرا / من صدای مهدی ... چه روزای شیرینی...
-
هدیه روز پدر
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 19:12
پاورچین،پاورچین خودش را به اتاق پدر رساند. از توی اتاق به بیرون سرک کشید . پدر به پشتی تکیه زده بود و با صدای بلند به شیرین زبانی های دختر نازدانه اش میخندید... لبخندی گوشه ی لب پسر نشست. در را آرام بست . بعد از گذشت چند دقیقه با احتیاط در را باز کرد و از اتاق خارج شد و با لبخندی فاتحانه به خواهرش فهماند که ماموریت...
-
فصل امتحان
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 19:02
سلام دی ماه 1389.... انتخابات ریاست جمهوری..... فتنه ی سبز . یه بار دیگه خاطرات رو مرور کنیم، مردم انتخابشونو کرده بودن... و رئیس جمهور معرفی شد.. بعد از انتخابات ، یه عده با یه نقشه از پیش تعین شده صدا رو انداختن تو گلو و فریاد زدن که ایها الناس! تقلب شده ، حق ما رو خوردن و باید انتخابات دوباره برگزار بشه ... وقتی با...
-
برایم بمان
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 18:55
وقتی که دلم میگرد و غصه بر قلبم سنگینی میکند و محرمی نیست که بشنود اسرار دل خسته ام را ، دل خوش به آنم که تو نگفته میشنوی و چهره ی رنجورم را میبینی و آغوشت را برای تن خسته ام میگشایی و اشک را از چشمهای خیسم میزدایی... و من آرام میشوم...آرام ...آرام ، همانند کودک گریانی که در آغوش مادر آرام میشود و به خواب میرود . خدای...
-
نشان بی نشانه ها
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1392 18:38
آی شهدا ... قدم گذاشتین به روی چشای ما آی شهدا ...خوش اومدین مسافرای کربلا بالاخره شهر ما هم بعد از سالها انتظار ، میزبان دو مهمون عزیز شد ... مهمونایی که توی روز شهادت مادرشون تشییع شدن و مثل مادرشون گمنامن و بی نشون... چند وقت پیش ، از یه راوی دفاع مقدس شنیدم :زائر قبور شهدای گمنام امام زمانه... خدا کنه به بهونه ی...
-
عیدانه
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1392 17:54
سلام امروز ۲۶/۱/۹۲..... چشم به هم زدیم ۲۶ روز از سال جدید گذشت.... میخوام بهتوت عیدی بدم.... حتما الان با تعجب میپرسین ... دیر نیست!!!! .... نه ... دیر نیست ... میگن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است قرآن رو بردار و به آیه ی ۲۳ شورا نگاه کن... «بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم نمی خواهم جز مودت نسبت به...
-
بوی دود
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1391 18:03
می گویند بوی بهار می آید.... پس چرا به مشام من.....بوی دود می رسد؟ شما می دانید کجا را به آتش کشیده اند؟؟؟ .....
-
باز هم غروب جمعه و...
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1391 18:01
۲۵/۱۲/۹۱ نمیدانم چه سری دارد این غروب جمعه ها که دلم این چنین می گیرد. موجی از اشک در پشت قاب چشمانم بی قراری می کند. به پوشه موسیقی تلفن همراهم سری میزنم....چشمهایم را می بندم تا به انتخاب خودم نباشد...شاید دلم می خواهد تو برایم انتخاب کنی... دکمه ی پخش را می فشارم . صدای حاج محمود در گوشم می پیچد ... راهی شده دلم از...
-
هفت سین امسال...
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1391 17:57
دوباره پای سفره هفت سین نشسته ام... آیینه و شمعدان بر سر سفره است و قرآن ... سفره ام به ظاهر خالی است.. اما.... اما امسال بر سر سفره ام.... سینه ایی سوخته می بینم... و درب سوخته..و مسمار سوخته...و دل سوخته... و چادر سوخته.... دو سین دیگر را تو بگذار بر سر سفره هفت سین امسال
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 19:27
عطرت همه جا پیچیده ای تن بی سر...مثل شیشه ی عطری که سرش گم شده باشد. خطبه ی امام در صبح عاشورا ابن عساکر با سند خود از مردی همدانی نقل می کند که گفت: در صبح همان روز که امام به شهادت رسید، ما را خطاب کرد و حمد و ثنای خداوند به جای آورد و فرمود: ای بندگان خدا! تقوای خدا پیشه سازید و از دنیا بر حذر باشید که اگر دنیا...
-
دل شکسته
شنبه 6 آبانماه سال 1391 08:59
دلم گرفته است . دلم شکسته است . وجودم سرشار از دلتنگی ست . از استشمام هوای مسموم این شهر نفسم میگیرد . خدایا ... خدایا . ..دلم هوای تازه میخواهد . هوای حسین هوای حرم هوای شب جمعه زدبه سرم...
-
تا کور شود هر آن که نتوانتد دید
شنبه 29 مهرماه سال 1391 17:03
میگفتن: مردم از این همه تحریم خسته شدن . گرونی داره بیداد میکنه . مطمئن باشید کسی که کمرش زیر بار این همه گرونی خم شده دیگه استقبال از ولایت فقیه حالیش نمیشه . اگه روز ورود رهبر ،یکی اون ورا پیداش شد من اسمم رو عوض میکنم. سفر آقا به بجنورد تموم شد . احست و صد بارک الله به مردم بجنورد که بازم ثابت کردن که ما اهل کوفه...
-
و اینک شوکران
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1391 18:46
و اینک شوکران همسنگرها سلام چند وقته که شروع کردم به خوندن خاطرات شهدا از زبان همسرشون .قبلا کتاب های نیمه پنهان ماه رو خونده بودم والان شروع کردم به خوندن کتاب های و اینک شوکران. به نظرم شهدایی که توی جنگ جنگیدند و سختی های جنگ رو تحمل کردن و بعد شیمیایی شدند و سالها زجر کشیدند و عمرشون توی بیمارستان ها گذشت...